من قبلا فکر می کردم تو و بقیه خدایی هستند. بعد فهمیدم که شما فقط مرد هستید." - Westworld (مجموعه تلویزیونی)
این ایده که هر شکلی از خودآگاهی می تواند از یک کامپیوتر بیرون بیاید، توسط هر روشنفکری که از او این سوال پرسیده می شود، به طور پیشینی حذف می شود. و اگر قابلیتهای محاسباتی رایانهها برای سالها افزایش تصاعدی نشان میدهند، ایده متفکران مدرن این است که این تکامل محاسبات ربطی به هوش ندارد.
من شک دارم که این مواضع شدید روشنفکران معاصر زمینهساز ترس از برخورد با حقایقی است که به غیبت مربوط میشود: این که فکر کنیم هوش مصنوعی احمقانه است، اطمینانبخش است، حتی بیشتر از آن ثابت کنیم که روش عملکرد آنها هیچ ارتباطی ندارد. با ذهن انسان
Ma è davvero così؟
ذهن مصنوعی تصویری است که رمزگشایی آن حتی امروز دشوار است، تصویری که ما را می ترساند و از نظر فکری ما را شکست می دهد.
ساختن یک تفکر فلسفی پیرامون ظهور اولین موجود مصنوعی ذیشعور پیچیده است. با این حال، اگر از یک سو بسیاری از ما متقاعد شده باشیم که به زودی ماشینی از ما در مورد معنای زندگی سوال خواهد کرد، از سوی دیگر، هیچ یک از روشنفکرانی که من می شناسم، هرگز این تز اطمینان بخش تر را که بر اساس آن رایانه ها «هوشمند» نیستند، رها نکرده اند. و هرگز نمی توان چنین افکار پیچیده ای را شرح داد.
بیایید از یک ملاحظه ساده شروع کنیم: یکی وجود ندارد defiمفهوم "هوش" مشترک جهانی که می تواند برای نشان دادن اینکه چه چیزی هوشمند است و چه چیزی نیست استفاده شود.
به عنوان مثال، در زمینه روانشناسی شناختی، هوش به عنوان "توانایی حل مشکلات" توصیف می شود (در اصطلاح حل مشکل) آ defiحالت پویایی که در ارتباط با دنیای اطراف شکل می گیرد. این defiدر نهایت اجازه استفاده از معیارهای اندازه گیری تجربی را می دهد که برای تحقیق بر روی ذهن های مصنوعی کاملاً مناسب است.
با شروع دقیقاً از این فرمول، ریاضیدان بریتانیایی آلن تورینگ اولین کسی بود که هوش مصنوعی را به عنوان "توانایی یک ماشین برای به انجام رساندن چیزهایی که به نظر یک ناظر انسانی، نتیجه عمل عقل انسانی به نظر می رسد" توصیف کرد.
در این عبارت منحصر به فرد، معرفی یک ناظر انسانی در تخمین سطح هوش یک ابزار به تورینگ اجازه داد تا هوش ماشینها را با انسان مقایسه کند، بدون اینکه نیازی به فرمولبندی داشته باشد. defiاز نظر علمی قابل درک و یکپارچه از دومی.
این defiمفهومی که تا به امروز هنوز این رشته را به بهترین شکل توصیف می کند، به نظر نمی رسد مبتنی بر یک نظریه علمی-ریاضی به محکمی یک قضیه باشد، بلکه بر اساس یک مفهوم ظاهراً مبهم است، چیزی که بین مرزهای جدید فناوری و ادراک حرکت می کند. انسان از واقعیتی که او را احاطه کرده است.
اما آلن تورینگ فقط یکی نداد defiیون از هوش مصنوعی، او آزمایشی برای اندازه گیری آن از طریق یک بازی به نام "تست تورینگ" ابداع کرد.
این بازی پیشبینی میکند که یک آزمودنی A باید یک سری سؤالات را برای یک سوژه B و یک ماشین C ارسال کند. کاربر A نمیداند کدام یک از این دو سؤال به هر یک از سؤالات او پاسخ میدهد، اما باید مشخص کند که کدام یک از پاسخهایی که تصور میکند بوده است. پردازش شده از موضوع B و کدام از ماشین C. تعداد دفعاتی که موضوع A ماشین C را با موضوع B اشتباه می گیرد، تخمینی از سطح هوش ماشین C به ما می دهد.
در آزمون تورینگ، مؤلفه روانشناختی تأثیر شدیدی بر اثربخشی خود آزمون دارد تا حدی که میتوان گفت نشاندهنده عنصر غالب است. و اگرچه این ممکن است ساده به نظر برسد، اما تورینگ یک شهود اساسی بود که امروزه زیربنای بسیاری از شاخههای تحقیق است.
می توان گفت که عدم امکان نسبت دادن هوش به یکی defiتصور رسمی، هوش انسانی را در یک مدار کوتاه منطقی قرار می دهد خود هوش قضاوت می کند.
یک انگیزه احتمالی برای رفتار روشنفکران را می توان در مجموعه تلویزیونی Westworld یافت، جایی که اندرویدهای ساخته شده در تصویر و تشبیه انسان ها با این باور که آنها نیز انسان هستند در ذهن کاشته می شوند. دانشمندانی که آنها را ساختهاند سعی میکنند از اینکه آگاهی از وضعیت آنها به عنوان اندرویدی میتواند منجر به ظهور نیاز به آزادی و خودمختاری شود که منجر به درگیری با نوع انسان میشود، اجتناب کنند. در صورت مواجهه با حقیقت واقعیت ها، اندرویدها از وضعیت وجودی خود آگاه می شوند و عواقب آن کاملاً غیرقابل پیش بینی و بالقوه وحشتناک خواهد بود.
شاید حتی ذهن انسان هرگز نتواند ساختار عملکردی خود را رسمیسازی کند: اگر میتوانستیم ذهن را چیزی فیزیکی، قابل برنامهریزی، خالی از معنویت خود توصیف کنیم، ممکن است مجبور شویم آن هاله عاشقانهای را که در برگرفته است رها کنیم. زندگی ما را پر می کند و آن را پر از احساسات، آرزوها و اهدافی می کند که معنای عمیقی به زندگی ما می بخشد؟ آیا می توانیم عشق را به عنوان یک «مکانیک الهی» ندانیم و برای همیشه از هرگونه نظریه متافیزیکی و معنوی چشم پوشی کنیم؟
آیا نباید بتوانیم علم و احساسات انسانی را در آگاهی از حدود طبیعت انسانی خود با هم آشتی دهیم؟
دیری نمیگذرد که کسی شبیهسازی کاملی از آن بسازد که بتواند مانند انسانها با ما تعامل داشته باشد. تنها اطمینانی که دارم این است که وقتی این اتفاق بیفتد، بهترین پیشنهادی که روشنفکران این عصر می توانند به ما بدهند این است که کامپیوتر را خاموش کنیم و وانمود کنیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
بیش از حد آسان. من انتظار چیز بیشتری را داشتم.
مقاله استخراج شده از پست Gianfranco Fedele، اگر می خواهید بخوانیدکل پست اینجا کلیک کنید
اصل تفکیک رابط یکی از پنج اصل SOLID طراحی شی گرا است. یک کلاس باید…
مایکروسافت اکسل ابزار مرجع برای تجزیه و تحلیل داده ها است، زیرا ویژگی های بسیاری را برای سازماندهی مجموعه داده ها ارائه می دهد.
Walliance، سیمکارت و پلتفرم در میان پیشتازان اروپا در زمینه سرمایهگذاری جمعی املاک و مستغلات از سال 2017، تکمیل…
Filament یک چارچوب توسعه لاراول "شتاب یافته" است که چندین مولفه تمام پشته را ارائه می دهد. طراحی شده است تا فرآیند…
من باید برگردم تا تکامل خود را کامل کنم: خودم را در کامپیوتر فرافکنی می کنم و به انرژی خالص تبدیل می شوم. پس از استقرار در…
Google DeepMind نسخه بهبودیافته ای از مدل هوش مصنوعی خود را معرفی می کند. مدل جدید بهبود یافته نه تنها…
لاراول که به دلیل نحو زیبا و ویژگی های قدرتمندش معروف است، همچنین پایه ای محکم برای معماری مدولار فراهم می کند. آنجا…
سیسکو و Splunk به مشتریان کمک می کنند تا سفر خود را به مرکز عملیات امنیتی (SOC) آینده با…